معرفی کتاب لگد زدن به آگاهی؛ نوشته کالوم مککن
اتوبوسی از یک وجبیات رد میشود، کمتر از یک وجب،
اتوبوسی از یک وجبیات رد میشود، کمتر از یک وجب،
راههای بلوغ یه فمینیست مثل راههای رسیدن یه مومن به
معصوم جون تو دختر جسوری هستی! چطور؟ تو چی جسارت
از امروز شهرهای تهران، تبریز، شیراز و رشت شهرهای مردانه
راههای بلوغ یه فمینیست مثل راههای رسیدن یه مومن به بهشت بیشماره! لابهلای نوشتههایم برایتان نقل کردهام که اولین تلنگر تبعیض جنسیتی به سالهای دور
معصوم جون تو دختر جسوری هستی! چطور؟ تو چی جسارت به خرج دادم؟ دیروز که استوریهای آقای مشیرفر را در مورد آنتی رزومهاش میخواندم، ذهنم
از امروز شهرهای تهران، تبریز، شیراز و رشت شهرهای مردانه و شهرهای مشهد، قم، اصفهان، یزد و کرج شهرهای زنانه اعلام میشوند. _متعاقبا تفکیک جنسیتی
+دختر مگه آزار داری! بشین سر زندگیت، نونت نیست، آبت نیست چرا پی دردسر میگردی؟ مگه نمیگی که میخوای برای زنان کاری کنی کارستون، من
سلام جانکم ماههاست که از یادت غافل ماندهام، اما این غفلت سبب نشده که در گوشه ذهنم جولان ندهی و به محاق روی! امان از
_ ترانس میشه مثلا داشتم یواشکی به محیا تقلب میرساندم. کلاس عیبیابی آیفون صوتی بود. سرم توی دفتر بود و داشتم جواب را از توش
_ خیر از جوونیت ببینی مادر، یه کمکی به من پیرزن بکن. الهی محتاج غیر نشی. صدای پیرزن دستفروش بود که ناله میزد. چند قدم
سلام جانکم. دلتنگت بودم. روزهاست که به تو میاندیشم لیک نمیدانستم چسان سفره دلم را برایت بگشایم. راستی وضعیت نوشتنت چگونه است؟ کیفور و سردماغ
چندماهی میشد که به فکر کار کردن بیرون از خانه افتاده بودم. کفگیر خورده بود تهدیگ و از طرف دیگر دلم میخواست با آدمها مراوده
دخترک پشت پنجره ایستاده بود و مادرش را در میان زنان همسایه میجورید. دلش طاقت نیاورد؛ بدو بدو به کوچه رفت. وقتی به چادر مادر
پلان اول: عشق و روابط عاطفی امروز با حمید قرار داشتم. باز هم پر از شور و هیجان بودم. سوار ماشینم که شد، مثل همیشه
۱۲ سالم بود که برای زندگی با پدربزرگ و مادربزرگم به دهکده کوهستانی پالنگان تبعید شدم. تا قبل از آن من در کنار والدینم در