تجربه زیسته مادری و همزمان انجام کارهای خانگی من
از امروز قرار است که نقش مادر را ایفا کنم.
از امروز قرار است که نقش مادر را ایفا کنم.
نمی دانم مشکل از دیدگاهام است یا از رشتهای که
دیشب وقتی توی تختخوابم غلت میزدم فکر کردم که چه
امروز با دوستی در اینستاگرام گپ میزدم که مابین صحبتهاش
از امروز قرار است که نقش مادر را ایفا کنم. مادر خانم برادرم به رحمت خدا رفته است. او نمیخواست که فرزندانش در معرض کرونا
امروز با دوستی در اینستاگرام گپ میزدم که مابین صحبتهاش نوشت: شما زن قوی هستی. جواب دادم منم مثل تمام زنان دیگر در زندگیم مشکلاتی
دوستی تعریف میکرد در جلسه دوم آشنایی با یک آقا، ایشان پیشنهاد دست به جیب شدن خانم را برای شام در رستورانی دادند. دوستم در
_ در بیست روز گذشته بیچارهام کرده… یه دلیلش اینکه هیچوقت دوستش نداشتم و سعی نکردم باهاش کنار بیام، اما قرنطینه و مریضی مادر بالاخره
از امروز قرار است که نقش مادر را ایفا کنم. مادر خانم برادرم به رحمت خدا رفته است. او نمیخواست که فرزندانش در معرض کرونا
نمی دانم مشکل از دیدگاهام است یا از رشتهای که تحصیلی کردهام یا تجربه زیستهای که داشتهام یا از جنیستیم، خلاصه هر چه که هست
شنیدید میگویند دل به دل راه داره! حکایت من شده است. از وقتی مقاله «ما ایرانیها به چه چیزها میخندیم» از کتاب «شکل نوشتنم هستم»
چند کماندوی سیاهپوش با طناب از دیوار خانه سُر خوردند و با پوتینهایشان به شیشه پنجره ضربه زدند و آن را شکستند و داخل اتاق
سکانس اول: زهرا بازهم خاطرات کودکی در سرش میچرخید. خاطراتی که هر لحظه او را به یاد مادرش میانداخت. اینبار پرده کرکره قدیمی خانه داییاش
پری از پنجره به طلوع خورشید مینگریست. بعد از مدتها راهی زادگاهش شده بود. سوار اتوبوس به مقصد ناکجاآباد به راه افتاد. چندسال پیش پزشکی
در دستانش کتاب «موجها» اثر ویرجینیا وولف بود. هر برگش را که میخواند حس شاعرانگیاش که سالها خفته بود از خواب میپرید. کتاب رمانی از
دیروز میان تمام دلمشغولیهایم یک فیلم هندی با نام «عملیات مریخ» را تماشا کردم. این فیلم درباره تلاشهای سازمان پژوهشهای فضایی هند در اجرای