اگر چند روز دیگر توی خانه میماندم کپک میزدم!
مدتی بود که فکر کار کردن بیرون از خانه بدجور خوره به جانم انداخته بودم. کفگیرم خورده بود تهدیگ و از طرف دیگر دلم لک زده بود با آدمها مراوده داشته باشم. سرم درد میکرد برای وصل شدن.
درست است که با نشت کرونا بیشتر تماسها در حد مجازی تقلیل پیدا کرده اما هیچی جای پیوندهای واقعی را پر نمیکند حتی اگر پشت نقاب باشد!
با خانم شیوا ناصری چندماه پیش توی اینستاگرام آشنا شده بودم. دل به دریا زدم و درخواست کار دادم و ایشان با رویی گشاده قبول کردند.
کار در یک شرکت فنی آنهم برای کسی که از مسائل فنی فقط اسم آچار و پیچگوشتی شنیده بود و حتی کاربرد بهجای آن را هم بلد نبود و تجربه مشابهش را هم نداشت هم هیجانانگیز بود و هم رعبآور.
از آن گذشته سکان هدایت شرکت به دست زنی توانمند بود که به زعم فرهنگ #مردسالار جسارت قدعلم کردن در برابرش را یافته بود. و از سوی دیگر شمم میگفت عرقریزی در این حیطه تجربیاتی بکری را برایم به ارمغان خواهد داشت.
ویپان شرکت خدماتی در زمینه برق ساختمان است. که خدماتش با قیمت ثابت ارائه میشود و از همان ابتدا با شفافیت هزینهها را اعلام میکند.
قرار بود برای سایت محتوای متنی تهیه کنم. از معرفی کوتاه خدمات تا مقالههای بلند چندهزار کلمهای. مصر بودم به هر مشقتی که شده این رشته نو را محک بزنم که هم فال بود و هم تماشا!
توی شرکت سرتا پا گوش شدم. برای نوشتن داستانهای کوتاه و جمعآوری اطلاعات فنی باید ششدنگ حواسم را جفت و جور میکردم. خب همش که نمیشد سوال بپرسم!
روز دوم کلاسی برای تکنسینهای تازهکار برگزار میشد. اجازه خواستم که در آن حضور داشته باشم و این سرآغاز آشنایی من و امورات فنی کولر بود.
کلاس از مباحث مختلفی تشکیل شده بود از مشکلات برق کولر و چگونگی رفع آن تا بازدهی کم و علت صداهای ناهنجارش که هر کدام تک به تک بررسی شد و چگونگی رفع آن آموزش داده شد.
مابین کلاس خانم ناصری از بیست سال سابقه کاریش و مشکلاتش در این راه حکایتها گفت از مشتری که نیروی ویپان را به گروگان گرفته بود! تا خطر برقگرفتگی بهاره که دست تکنسینیها را در حنا گذاشته بود.
حالا بعد از یک هفته کمکم قلق کار داره دستم میاد!
و این داستان ادامه دارد.
#زنان_توانمند #زنان_موفق #ویپان #برق_ساختمان #کلیشه_جنسیتی