خدا قوت غیور مردان ایرانی، خدا قوت!
هر بار که حقوق زنان پایمال میشود، هر بار که به حقوقشان دستدرازی میشود، هر بار که دایره را بر آنان تنگتر میکنند، تو در بیرون رینگ ایستادهای و با حظ وافر مشغول تماشای ضرباتی میشوی که از چپ و راست بر پیکر نحیف زنان ایرانی نواخته میشود. اصلا به شما چه مربوطه؟ مگر قانون را شما نوشتهاید؟ مگر قانون را شما اجرا میکنید؟ مگر فقط شمایید که از نعماتش بهرهمند میشوید؟
مگر مردها در این همه مصیبت دلخوشی دیگری جز ورزشگاه رفتن دارند که از آنها انتظار میرود که پا روی دل مبارکشان بگذارند و در برابر ظلمی که بر جنس دیگر روا میشود خود را به خطر اندازند!
به شما چه که زنان را از عرصه عمومی راندهاند.
به شما چه که زنان را در رشتههایی که امکان کسب درآمد بیشتر وجود دارد راه نمیدهند.
به شما چه که ارثشان نصف شماست.
به شما چه که حق استخدام در بسیاری از مراکز دولتی و غیردولتی را ندارند.
به شما چه که در استادیومهای تماما مردانه راهشان نمیدهند.
به شما چه که دستمزدشان نصف شماست.
به شما چه که حق سقط جنینشان را هم از ایشان سلب کردهاند.
به شما چه که مجبورند حجاب اجباری بر سر کنند.
به شما چه که حق خروج از کشورشان را در سینی طلا تقدیمتان کردهاند.
به شما چه که حق ازدواجشان منوط به اجازه ولیشان است.
به شما چه که نصفتان دیه میگیرند.
به شما چه که حق دوچرخه سواری و موتور سواری ندارند.
به شما چه که با آنها طالبانی رفتار میشود.
به شما چه که در حسرت یک زندگی عادی لهله میزنند.
به شما چه که کرور کرور ورزشکاران و مربیان زن را محروم میسازند.
به شما چه که اجرای کنسرتهای موسیقیشان را لغو میکنند.
به شما چه که زنان را فقط برای پستوهای خانه تربیت میکنند.
به شما چه که به ازای مهریه به بردگی جنسی میکشانندنشان.
به شما چه که بر تمامی اریکههای قدرت، مردان تکیه زدهاند.
به شما چه که قانونگذار عاشق چشم و ابروی شماست و زنان را جنس دوم میانگارد!
شما آسوده بر مبلهای خود تکیه زنید و تخمههایتان را چکچک بشکنید.
به قول بختیار علی: لازم نیست همیشه وحشیگری و خشونت در آن سوی دروازهها و از جانب “دیگری” باشد، بلکه کاملا برعکس، ممکن است ریشههای آن در داخل و از جانب خود “ما” باشد؛ محصول اینور مرز نه آن سوی مرز.