بندبند کپشن را که میخواندم انگار این من بودم که دست به قلم برده بودم. تو سه سالی که از نوشتنم در اینستاگرام میگذرد مردانی که وارد پیچم شدهاند کم حاشیهترین و بیرمقترین همراهانم بودهاند. انگار با دیوار حرف میزدم. به جز چند نفر انگشتشمار بقیه فقط برای سرو گوش به آب دادن و گاهی هم برای لایک کردن قبول زحمت کرده بودند.
بیعملی مردان فقط به نوشتهها و فعالیت فمینیستی ما زنان ختم نمیشود. دنیایی که در آن زنان غایبان بزرگ تاریخاند. ما از وقتی که بدنیا آمدیم تنها صداهای مردانه را به خوردمان دادهاند. تنها در مورد فتوحات مردان داد سخن راندهاند. تنها مشقات زندگی مردان را واگویه کردهاند. اگر هم موفقیتی بوده این مردان بودهاند که جام قهرمانی را بالای سر بردهاند. مردان دانشمند، مردان سیاستمدار، مردان ورزشکار، مردان موسیقیدان و الی ماشاا… مردانی که کل زندگانی ما را به سیطره خود درآوردهاند._ من در مورد علت غیبت طولانی زنان در عرصه های اجتماعی در سایتم نوشتهام.
یادمه در دوران راهنمایی تنها شاعر زنی که در میان غلغله شاعران مرد شعری از او در کتاب ادبیاتمان رخنمایی میکرد از پروین اعتصامی بود. بقیه از صدر تا ذیل در تاخت و تاز مردانی بود که برای پاسداشت زبان پارسی جانفشانیها کردهاند. و زنان هم یک مشت اندرونینشین فریبکار بودند که جز جامی بر دست و دزدیدن قاب مردان هنری در چنته نداشتند!
حتی شایان برادرزاده چهاردهسالهام تا من را میبیند یک نگاه عاقل اندر سفیه بهم میاندازد و میپرسد عمه چرا تو همش از حقوق زنان مینویسی؟ خسته نشدی؟ راستی چرا ما از شنیدن ظفرمندیهای مردان که قدمتی به اندازه کل تاریخ دارد دلزده نشدهایم اما جملگی از دست به قلم شدن زنان که هنوز به نیمقرن هم نکشیده ابراز کسالت کرده و به چشمشان زنان غرغرویی میآییم که با عینک جنسیتزده دنیا را ورانداز میکند!
راستش را بخواهید ما چشم به سهم مردان برای دیدهشدن نداریم. ما فقط به دنبال سهم خودمان از دنیایی که در آن نقش بازی میکنیم هستیم. دنیایی که تکصدایی نباشد. دنیایی که به آلام زنان هم به اندازه مردان ارج بنهد. دنیایی که وقتی سخن از خشونت و تبعیض که بر زنان روا میشود بزنی به زیر اخیهات نبرند. دنیایی که تا وقتی میخواهی از گرفتاریهای زن بودن روایت کنی مردان فریاد وامصیبتا سر نداده و پرچمدارش نشوند. دنیایی که در آن سهم بلاهایی که بر سر همجنسانت میآید بر سهم امکانات و رفاهش نچربد!