شروع شیفتگی من به کتاب سرگذشت ندیمه
پارسال از زبان دوستی مجازی نام کتاب «سرگذشت ندیمه» را شنیدم. وقتی از تم فمنیستی آن و ماجرایش برایم تعریف کرد مشتاق شدم که آن را بخوانم.
از آنجایی که خواندن کتابهای الکترونیکی را ترجیح میدهم_بدلیل راحتی در دسترسی، قیمت پایینتر_ اول جستی توی طاقچه زدم و یافتماش و بلادرنگ خریدم. اما زمانی که دانلود کردم دیدم ای دل غافل کتاب صوتی است! من کتابهایی الکترونیکی را به صوتی ترجیح میدهم، چرا؟ چون حواسم موقع خواندن جمعتر از زمانی است که گوش میدهم. موقع شنیدن دستهایم مشغول کار میشود و تا به خودم میآیم رشته کلام از دستم در رفته است.
هرچند باید اذعان کنم که صدای زیبای خانم مینو طوسی_ گوینده کتاب_ حسابی ذهنم را به خود مشغول کرد و از طرف دیگر برای جلوگیری از حواسپرتی هر شب یک اپیزود آن را در رختخواب گوش میدادم.
آنقدر داستان کتاب برایم جذاب بود که میخواستم نسخه چاپی آن را هم به قفسه کتابخانهام اضافه کنم. تا اینکه ماه پیش در گذرم به ایستگاه مترو شهید حقانی لای بساط غرفه کتابفروشی دختری جوان چشمم به کتاب موعود خورد که ۵۰% تخفیف خورده بود، بیمعطلی خریدم و از همان جا شروع به خوانش کردم، طوری که اصلا عبور قطار از لای ایستگاهها را متوجه نشدم و چشم که گشوده بودم، ارم سبز رسیده بودم.
بخشهایی جالبی از کتاب
«سخنرانیهایش درباره تقدس خانه بود، درباره اینکه زنان باید در خانه بمانند، سرناجوی خود این کار را نمیکرد، بلکه او سخنرانی میکرد، اما وی این خطای خود را به عنوان از خودگذشتگی جلوه میداد که برای رفاه دیگران انجام میدهد….. او دیگر سخنرانی نمیکند. نطقش، کاملا کور شده است. اکنون خود در خانه مانده، اما به نظر نمیرسد از آن راضی باشد. حال که به گفته خود عمل کرده، تا چه حد میتواند عصبانی باشد.»
« دعا برای فقر آنهایی که در بهشت پادشاهاند، دعا برای افراد بخشنده، برای آنها که فروتن میباشند و آنهایی که سکوت میکنند. میدانستم دعاها را از خودشان درآوردهاند، میدانستم آنها درست نبودند و خیلی چیزها از قلم افتاده بود، اما هیچ راهی برای چک کردن صحت آنها وجود نداشت. دعا برای آنها که سوگوارند، تا تسلی خاطر پیدا کنند.»
«تنها به صورت دو نفری اجازه رفتن به مرکز شهر را داریم. میگویند این کار برای محافظت از ماست، اما این حرف چرندی است. در گذشته ما کاملا در امنیت بودیم. در واقع او جاسوس من است و من نیز جاسوس او.»
چند جمله طلایی و کوتاه از کتاب
_ امید در وجودم جریان مییابد، مثل شیره گیاهی در یک درخت، جریان خون در یک زخم.
_ قلم غبطهآور است. در دست داشتن آن موجب حسادت میشود. من به قلم فرمانده حسادت میکنم.
_ تاکنون هیچکس از نداشتن رابطه جنسی نمرده است، آنچه انسان را میکشد فقدان عشق است.
_ اکنون فکر کردن درباره این که شغلی داشته باشی چیز غریبی است. شغل، کلمه خندهداری است. کار برای مرد است.
_ زنان حق داشتن هیچ دارایی را ندارند. این قانون جدید است… (زن) فکر میکنم همه داراییهایم به تو (مرد) میرسد، در حالی که هنوز نمردهام.
_ایمان فقط یک کلمه است، چیزی تزئینی
معرفی کتاب
سرگذشت ندیمه (
نوشته: مارگارت اتوود
ترجمه: منیژه ژیان، ۱۳۹۷
تعداد صفحات: ۳۸۸
نشر: آزرمیدخت
سال انتشار: اولین بار ۱۳۸۲
لینک خرید از طاقچه
لینک خرید از آمازون

بیوگرافی مارگارت اتوود
اتوود در ۱۸ نوامبر ۱۹۳۹ در اتاوا، انتاریو، کانادا از مادری متخصص تغذیه و پدری حشرهشناس متولد شد که عشق به طبیعت را پرورش میداد. اتوود که در کبک بزرگ شده است از کودکی علاقه به نوشتن را نشان داد، سرانجام تحصیلات خود را در کالج ویکتوریا در دانشگاه تورنتو دنبال کرد و در سال ۱۹۶۱ فارغ التحصیل شد. وی سال بعد در رادکلیف فوقلیسانس خود را گرفت. اتوود در طول زندگی حرفهای خود به تدریس در کالج ها و دانشگاههای مختلف کانادا و ایالاتمتحده ادامه داد.
او نویسنده کانادایی است که شعر، داستان کوتاه، مقاله و رمان مینویسد. برنده جایزههایی از جمله بازی دایره (۱۹۶۶)، قصه دستیار (۱۹۸۵)، قاتل کور (۲۰۰۰)، اوریکس و کراک (۲۰۰۳) و خیمه سروده است. (۲۰۰۶) آثار او به مجموعهای از زبانهای مختلف ترجمه شده است و چندین اقتباس از کارهایش شده است، هم داستان Handmaid’s Tale و هم Alias Grace در سال ۲۰۱۷ به مینی سریال تبدیل شدند.
اتوود در داستانهایش واقعیتهای اجتماعی را با تخیل و اسطورهشناسی و طنز همراه میکند. او در طول زندگی حرفهایاش بیش از ۵۵ جایزه ملی و بینالمللی کسب کرده است و درجات افتخاری متعددی از دانشگاههای مختلفی همچون دانشگاه آکسفورد و سوربن و کلمبیا دریافت کرده است. او تاکنون بیش از ۴۰ رمان، داستان کوتاه، داستان کودک و کتابهای غیرادبی منتشر کرده است. از رمانهای این نویسنده که به فارسی منتشر شده است، میتوان به «سرگذشت ندیمه»، «عروس فریبکار»، «گریس دیگر»، «اوریکس و کریک» و «چشم گربه»، «وصیتها» اشاره کرد.
سایر کتابهای ترجمهشده منیژه ژیان
رمان «جاسوس» پائولو کوئیلو، «تحصیلکرده» تارا وستورو، «زندگی عزیز » آلن مونرو، «گیاهخوار» هان کانگ، «دختران مهتاب» جوخه الحارثی.
داستان پس از ترور رئیسجمهور «ایالات متحده آمریکا» به ضرب گلوله و به قتل رساندن همه اعضای کنگره انقلابی در کشور رخ میدهد. قانون اساسی رسمی کشور لغو میشود و حکومتی تمامیتخواه و مسیحی به نام «گیلاد» شکل میگیرد. مرزهای کشور بسته میشود. راه فراری وجود ندارد. زنان هدف اصلی ظلم حکومت محسوب میشوند و حقوق و آزادیهای فردی آنان به شدت نقض میشود. آنها اجازه کار در خارج از خانه، مالکیت داراییهای خود، و ارتباط با دیگران را طبق قانون جدید از دست میدهند و بر اساس وضعیت تأهل و باروری خود مورد سنجش قرار میگیرند.
داستان از زبان زنی به نام «آفرد» بازگو میشود. زنی که با مردی مطلقه ازدواج کرده بود و یک دختر داشت. با تشکیل حکومت دیکتاتوری آفرد و همسرش تصمیم به فرار میگیرند که موفق نشده و دستگیر میشوند. زن به عنوان ندیمه به بردگی کشانده میشود و دخترش به خانوادهای دیگر سپرده میشود.
آفرد از زندگی روزانهاش میگوید از اینکه زنان در آن جامعه چطور به بند کشیده شدهاند. زنان ندیمه تنها وظیفه فرزندآوری را دارند و تنها زنان هستند که به باور جامعه عقیم هستند و اگر بعد از سه دوره همخوابگی با فرماندهان_ که زنان آنها بچهدار نمیشوند_ باردار نگردند به مستعمرات که پیرزنان و زنان یاغی یا نازا هستند تبعید میشوند.
البته نکته جالب اینجاست که ندیمههایی که مادر میشوند به نزد فرمانده دیگری فرستاده میشوند، و فرماندهای که پدر شده است ترفیع درجه میگیرد.
داستان محرومیت زنان فقط به شرایط زندگیشان منوط نیست بلکه به حسرتهای کوچکی هم مثل داشتن یک کِرم یا لوسیون ساده رسیده است. از سوی دیگر خیلی از کارهای ساده برای ندیمهها مثل خواندن و نوشتن ممنوع است، حتی خواندن کتاب مقدس.
«انجیل در مکانی دربسته نگهداری میشود، مثل زمانی که چای در کمد دربسته میگذاشتند تا خدمتکارها نتوانند آن را سرقت کنند. این وسیله آتشافروز است. کسی چه میداند اگر دستمان به آن برسد، چه استفادهای از آن خواهیم کرد؟»
نکته: امکان لو رفتن داستان وجود دارد!
بچهدار شدن فرماندهان آنقدر برای زنانشان مهم بود که زن فرمانده آفرد به او کمک میکند تا با رانندهشان همخوابه شود تا شاید فرزندی برایشان بیاورد! این دیدار که قرار بود فقط برای یک جلسه باشد پای او را به دنیای دیگری باز کرد و باعث یادآوری احساساتی شد که او مدتها بود فراموششان کرده بود.
کتاب بسیار خوبی معرفی کردین. ممنونم ازتون.
بهتون پیشنهاد میکنم سریال سرگذشت ندیمه را هم ببینید واقعا تاثیرگذاره اصلا باورتون نمیشه چقدر این سریال عالیه. بیان واقعیتهایی که هرکسی جرات گفتنشونو نداره.
سلام آقای رامتین. ممنون از پیشنهادتون. حتما توی برنامه ام میگذارم.🙏🙏🙏