
روزمرگیهای من در ویپان؛ این داستان: تقلب
_ ترانس میشه مثلا داشتم یواشکی به محیا تقلب میرساندم. کلاس عیبیابی آیفون صوتی بود. سرم توی دفتر بود و داشتم جواب را از توش مثل ارشمیدس کشف میکردم. چند دقیقه اول کلاس مشغول فیلم گرفتن از کارگاه بودم. ولی مبحث آنقدر برایم جذاب بود که گوشی را به کناری گذاشتم و شروع به نوشتن […]